| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
نحوه سؤال کردن مدیران باهوش و کارآمد در محل کار
خیلی از ما در زندگیمان با پرسشهایی مواجه می شویم که پاسخ آنها را می دانیم، اما با این حال دوست داریم نظر دیگران را هم جویا شویم. گاهی بعد از پرسیدن این سؤالات احساس کم هوشی کردهایم، در بیشتر مواقع واکنش دیگران سبب ایجاد چنین احساسی در ما شده است. مهم این است چطور از دیگران سؤال بپرسیم.
افراد باهوش از دیگران سؤالاتی می پرسند که پاسخهای خوب و متنوعی دارد و می توانند چیزهای خوبی از آنها یاد بگیرند.
مشکل اینجاست که ما سؤالات محدودکنندهای داریم. بگونهای سؤال می کنیم که پاسخ آن از قبل مشخص است. حتی در خیلی موارد اصلاً به پاسخ طرف مقابلمان توجه نداریم. چون طوری سؤال میپرسیم که پاسخ آن واضح و روشن است.
◀️ سؤالات اشتباه در محیط کار و بهترین جایگزین برای آنها:
▪️سؤالاتی که برای دریافت تائید دیگران پرسیده می شود
این سؤالات تنها ذهن طرف مقابل را محدود می کند. پس او به جای فکر کردن و ارائه بهترین راه حل، تنها پاسخ دلخواهتان را به شما می دهد. مانند اینکه بپرسیم: "بهتر نیست آن سفارش را همین طور که هست تحویل دهیم؟ به نظر شما باز هم باید منتظر بمانیم؟"
خیلی از این سؤالات تنها یک پاسخ دارند و پاسختان کاملاً واضح و روشن است.
می توانید این سؤالات را بدین صورت مطرح کنید:
"به نظر شما درباره این سفارشها چه کاری می توانیم انجام بدهیم؟ فکر می کنید بهتر است چه کار کنیم؟"
این سؤالات پاسخ اصلی را در بر ندارد و هر یک از آنها به طرف مقابل امکان می دهد درباره پاسخ خوب فکر کنند. برای این سؤالات پاسخهای زیادی هم وجود دارد.
▪️سؤالاتی که تنها دو گزینه پیش روی طرف مقابل قرار می دهد
تصور کنید می خواهید یک سفارش به دست مشتری برسانید اما در بین راه متوجه می شوید کیفیت مطلوبی ندارد. درباره آن چاره اندیشی می کنید و فقط دو راه حل برای آن دارید که هر دو جوانب مثبت و منفی دارند. اکنون از اعضای گروهتان سؤال می کنید و دو راه حل مقابلشان می گذارید. "به نظر شما باید تمام کار را از اول شروع کنیم؟ یا باید ادامه دهیم و امیدوار باشیم مشتری متوجه نقصان سفارش نمی شود؟"
اعضای تیم یکی از این دو راه حل را انتخاب می کنند؛ زیرا تنها دو راه حل محدود وجود دارد و ذهنشان به همین دو راه معطوف است. قطعاً راه حل بهتری هم وجود دارد که شما به آن توجه نکردهاید.
پس با پرسش اشتباه و محدودتان، قدرت تفکر درباره راه سوم را از اعضای تیم گرفتهاید. نباید ذهن اعضای گروهتان را تنها با چند راه حل محدود کنید.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
▪️سؤالاتی که واقعاً برای دانستن پرسیده نشدهاند
فکر می کنید اگر درباره چیزی سؤال کنید ضعف خود را نشان دادهاید؟ آیا بهعنوان یک مدیر ضعیف و آسیب پذیر جلوه می کنید؟ شاید حق با شما باشد. بهترین راه این است به جای سؤال پرسیدن، توضیح بخواهید. سؤال خود را به این صورت مطرح کنید:
"راه حل شما مرا تحت تأثیر قرار داد. تصور کنید من هیچ اطلاعی در این باره ندارم، چطور می توانید آن را برایم توضیح دهید؟"
◀️ نکاتی درباره نحوه بیان سؤال:
▪️سؤال خود را در قالب یک جمله بیان کنید
باید سؤالاتتان را واضح و با جزئیات بپرسید، اما تنها به یک جمله محدود شوند. برای مثال: "چطور می توان کیفیت محصول را بهبود داد؟"
▪️تنها وقتی برای سؤالاتتان گزینهای مطرح کنید که هیچ گزینه دیگری ممکن نیست
البته این موضوع در بیشتر مواقع صادق نیست؛ زیرا معمولاً برای هر مشکلی راه حلهای زیادی وجود دارد.
▪️پاسخ را در سؤالات خود نگنجانید
اگر پاسخ را می دانید، نیاز نیست آن را در سؤالتان بگنجانید. پس سؤالاتی که می پرسید، نباید پاسخهای احتمالی داشته باشد.
▪️تا جای ممکن کمتر حرف بزنید
وقتی از دیگران سؤال می کنید به معنای آن است که می خواهید چیزی که درباره این موضوع می دانند یا حدس می زنند را بدانید. پس ساکت بمانید و تنها گوش دهید. وقتی از فردی به روش درست سؤال می پرسید، باید انتظار داشته باشید چیزهای زیادی از پاسخهای او یاد بگیرید.
حرفه ای بودن در محیط کار به چه معناست؟
حتما میدانید که اگر میخواهید موفق باشید، حرفه ای بودن بسیار ضروری است. اما «حرفه ای بودن» دقیقا به چه معناست؟
شاید برای بعضیها به معنای هوشمندانه لباس پوشیدن در محل کار، توانایی ایجاد ارتباطات یا انجام درست کارشان باشد. برای برخی دیگر، حرفهای بودن به معنای داشتن مدارک پیشرفته یاگواهی هایی است که آنها را روی دیوار دفتر نصب کردهاند. حرفهایگری همهی این تعاریف را در بر میگیرد، اما تعاریف بیشتری هم دارد.
دیکشنری وبستر حرفهایگری را اینطور تعریف میکند: «رفتار، اهداف، یا ویژگیهایی که معرف یا نشانگر حرفه یا فرد حرفهای است»؛ و حرفه را «شغلی که مستلزم دانش تخصصی و اغلب آمادگی آکادمیک در درازمدت و به صورت فشرده است» تعریف میکند.
این تعاریف میگویند حرفهایگری شامل ویژگیهای مختلف بسیاری است و این ویژگیها فرد حرفه ای را مشخص و تعریف میکنند. اما این ویژگیها چه هستند؟
▪️دانش تخصصی
نخست آنکه افراد حرفهای به خاطر دانش تخصصی خود شناخته میشوند. آنها تعهد شخصی عمیقی به پیشرفت و بهبود مهارتهای خود دارند.
البته همهی حوزههای کسب و کار دارای صلاحیتهای دانشگاهی مرتبط نیستند. با این حال، آنچه اهمیت دارد این است که افراد حرفه ای، جدی و اندیشمندانه و با پشتکار کار کردهاند تا بر دانش تخصصی لازم برای موفقیت در حوزههای کاریشان تسلط یابند.
▪️شایستگی
افراد حرفهای کار را به انجام میرسانند. آنها قابل اعتماد هستند و به قول خود عمل میکنند. اگر شرایطی به وجود بیاید که نتوانند به عهدشان وفا کنند، از قبل انتظارات را مدیریت میکنند و نهایت تلاش خود را میکنند تا وضعیت را سر و سامان ببخشند.
▪️صداقت و راستی
افراد حرفهای به قولشان عمل میکنند و به همین دلیل قابل اعتماد هستند. هرگز ارزشهای خود را به خطر نمیاندازند و کار درست را انجام میدهند؛ حتی اگر این امر به معنای در پیش گرفتن مسیر دشوارتر باشد.
▪️مسئولیتپذیری
افراد حرفهای خود را مسئول تفکرات و سخنان و اقدامات خودشان میدانند؛ به ویژه اگر دچار اشتباه شده باشند. این مسئولیت پذیری شخصی، پیوند نزدیکی با صداقت و راستی دارد و عنصری حیاتی در حرفهایگری است.
▪️خودتنظیمی
آنها تحت فشار نیز حرفهای باقی میمانند. برای مثال کارمندی در بخش خدمات مشتریان را در نظر بگیرید که با مشتری عصبانیای مواجه میشود. به جای آنکه کارمند هم در واکنش به او آشفته و عصبانی شود، با حفظ آرامش و انجام رفتاری متناسب با محیط کسبوکار و با انجام هر کاری که وضعیت را بهتر میکند، حرفهایگری حقیقی را نشان میدهد.
▪️ظاهر
افراد حرفهای ظاهر مناسبی دارند. آنها با لباس شلخته و موهای ژولیده سر کار حاضر نمیشوند. آراسته هستند و متناسب با وضعیت لباس میپوشند. به همین دلیل از خود اطمینان ساطع میکنند و برای این کار احترام هم میبینند.
با توجه به این ویژگیها میبینید که افراد حرفهای کسانی هستند که دیگران به آنها احترام میگذارند و برای آنها ارزش قائلند. آنها اعتباری حقیقی برای سازمانشان هستند و نخستین کسانی هستند که برای ترفیع در نظر گرفته میشوند و پروژهها یا مراجعهکنندگان ارزشمند را به آنها ارجاع میدهند.
بنابراین به منظور پیشرفت حرفهایگری خود، باید بر روی بهبود هر کدام از این ویژگیها تمرکز کنید. به علاوه، راهبردهای دیگری نیز وجود دارد که به شما کمک خواهند کرد تا در محل کار حرفهایتر باشید:
▪️مهارتسازی کنید
نگذارید دانش و مهارتهایتان منسوخ شوند. نسبت به یادگیری مهارتهای جدید حساس باشید و در صنعتتان بهروز بمانید.
▪️هوش هیجانی خود را تقویت کنید
افراد حرفهای میتوانند نیازهای عاطفی دیگران را درک کنند. آنها قادرند به مراجعهکنندگان و همکارانشان آنچه را نیاز دارند بدهند؛ زیرا میدانند چگونه فعالانه گوش بدهند و آنچه را که رخ میدهد مشاهده کنند.
▪️برای تعهدات خود احترام قائل باشید
هر زمان به رئیس یا همکار یا مراجعهکنندگان قولی میدهید، به آن عمل کنید.
▪️بهانهتراشی نکنید.
در عوض بر روی برآوردن انتظارات به نحو احسن و بر روی سامان بخشیدن به وضعیت تمرکز کنید.
▪️مؤدب باشید
با هر کسی که ارتباط دارید، فارغ از سِمَت او و احساس خودتان، رفتار خوبی داشته باشید.
▪️ابزار موردنیازتان را همراه داشته باشید
آیا به محل کار میرسید و تازه متوجه میشوید که فایل بسیار مهمی را در خانه جا گذاشتهاید؟ روی بهبود مدیریت زمان و مهارتهای برنامه ریزی تمرکز کنید تا همیشه همه چیز را تحت کنترل داشته باشید.
◀️ توجه:
اگر چه حرفهای بودن به معنای حفظ تعهدات، انجام کار باکیفیت و داشتن خبرگی است، اما گاهی اوقات، حرفهای بودن یعنی برای پروژههایی که خارج از توانمندیهایتان است داوطلب نشوید!
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
یک دروغ بزرگ: محیط کار جای خوش گذراندن نیست!
ما کسب وکارمان را طوری مدیریت میکنیم که انگار فقط با اعداد و ارقام سر و کار داریم، مثل تعداد نقصها در هر نوبت تولید یا تعداد دقایقی که یک کارمند تاخیر کرده است. اما این تنها دروغ رایج در دنیای کسب وکار نیست. دروغهای دیگری هم وجود دارند که یکی از آنها از بقیه بدتر است: «قرار نیست کار جذاب باشد. اگر جذاب بود، دیگر اسمش کار نبود.»
گر درباره این جمله بیشتر فکر کنیم، به این نتیجه میرسیم که اصلا با عقل جور در نمیآید. اگر قرار نیست کار جذاب باشد، پس یعنی کسلکننده یا طاقتفرسا است.
اگر در محیط کار به کارکنان خوش بگذرد، مثل این است که چیزی مجانی گیرشان آمده باشد. مدیران ترسو از اینکه کارکنانشان روز خود را با فراغ بال بگذرانند و همزمان با کار خوش بگذرانند، میترسند. احساس میکنند قدرت خود را از دست دادهاند. آنها معتقدند «کارمند باید هر روز به محل کار بیاید و کارها را طبق برنامهریزی پیش ببرد، نه اینکه شوخی کند و بخندد.»
برای این مدیران، خندیدن و شوخی کردن یک کارمند با همکارانش مساوی است با از زیر کار در رفتن و تنبلی. این قطعا درست نیست. ایدهآلترین حالت این است که کارمان را آنقدر دوست داشته باشیم که حاضر باشیم مجانی انجامش دهیم. اما به هر حال، همه ما به پول نیاز داریم.
پیدا کردن شغلی که عاشقش هستید، یک موفقیت بزرگ است، نه اینکه بابتش احساس گناه یا عذرخواهی کنید. بعضی از مدیران نمیدانند کارمندی که عاشق شغلش است و از آن لذت میبرد، قطعا بهتر از بقیه کارکنان است.
وقتی محیط کار جذاب است، کارکنان آرامش دارند و ایدههای جالب به ذهنشان میرسد. آنها راحتتر و با میل خودشان با هم مشارکت میکنند و نوآوری و مشارکت خود به خود اتفاق میافتد.
اگر محیط کار برای کارکنانتان جذاب نباشد، این نشانه شکست شما بهعنوان یک مدیر است. دلیلی ندارد که یک کار، سخت یا کسلکننده باشد. مدیران ترسو دوست ندارند به کارکنان اختیار و آزادی عمل بدهند تا کارشان را آنطور که دوست دارند انجام دهند.
کار باید جذاب و سرگرمکننده باشد وگرنه دارید مشتریان و سهامداران خود را فریب میدهید. هیچ مدیری دوست ندارد در مقابل جمعی از سرمایه گذارانش بایستد و به آنها اعلام کند: «در شرکت ما، کار جذاب نیست. کارکنان در اینجا کار میکنند چون گزینه بهتری ندارند.» کدام مدیر از گفتن اینها احساس غرور میکند؟
هر کس اعتراف کند که کارکنانش شغلشان را دوست ندارند، در واقع به ناکارآمدی و بی کفایتی خودش اعتراف کرده. مشتریان و سهامداران انتظار دارند شرکتی که از آن خرید میکنند یا سهامش را میخرند، جای فوقالعادهای برای کار کردن باشد، چون حضور، اشتیاق و مشارکت کارکنان در امور به نفع آنها نیز هست.
جذب و حفظ کارکنان باهوش و استعداد چه خرجی دارد؟ هیچ خرجی! کافی است فرهنگ سازمان جذاب و انسان گونه باشد. ایجاد چنین فرهنگی مسوولیت هر مدیر در برابر مشتریان و سهامداران است.
مدیران هوشمند حقیقت را میدانند: اگر سرگرمی در محیط کار به یک اولویت استراتژیک تبدیل شود، همه چیز بهتر خواهد شد.
نویسنده: Liz Ryan
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
نحوه سؤال کردن مدیران باهوش و کارآمد در محل کار
خیلی از ما در زندگیمان با پرسشهایی مواجه می شویم که پاسخ آنها را می دانیم، اما با این حال دوست داریم نظر دیگران را هم جویا شویم. گاهی بعد از پرسیدن این سؤالات احساس کم هوشی کردهایم، در بیشتر مواقع واکنش دیگران سبب ایجاد چنین احساسی در ما شده است. مهم این است چطور از دیگران سؤال بپرسیم.
افراد باهوش از دیگران سؤالاتی می پرسند که پاسخهای خوب و متنوعی دارد و می توانند چیزهای خوبی از آنها یاد بگیرند.
مشکل اینجاست که ما سؤالات محدودکنندهای داریم. بگونهای سؤال می کنیم که پاسخ آن از قبل مشخص است. حتی در خیلی موارد اصلاً به پاسخ طرف مقابلمان توجه نداریم. چون طوری سؤال میپرسیم که پاسخ آن واضح و روشن است.
◀️ سؤالات اشتباه در محیط کار و بهترین جایگزین برای آنها:
▪️سؤالاتی که برای دریافت تائید دیگران پرسیده می شود
این سؤالات تنها ذهن طرف مقابل را محدود می کند. پس او به جای فکر کردن و ارائه بهترین راه حل، تنها پاسخ دلخواهتان را به شما می دهد. مانند اینکه بپرسیم: "بهتر نیست آن سفارش را همین طور که هست تحویل دهیم؟ به نظر شما باز هم باید منتظر بمانیم؟"
خیلی از این سؤالات تنها یک پاسخ دارند و پاسختان کاملاً واضح و روشن است.
می توانید این سؤالات را بدین صورت مطرح کنید:
"به نظر شما درباره این سفارشها چه کاری می توانیم انجام بدهیم؟ فکر می کنید بهتر است چه کار کنیم؟"
این سؤالات پاسخ اصلی را در بر ندارد و هر یک از آنها به طرف مقابل امکان می دهد درباره پاسخ خوب فکر کنند. برای این سؤالات پاسخهای زیادی هم وجود دارد.
▪️سؤالاتی که تنها دو گزینه پیش روی طرف مقابل قرار می دهد
تصور کنید می خواهید یک سفارش به دست مشتری برسانید اما در بین راه متوجه می شوید کیفیت مطلوبی ندارد. درباره آن چاره اندیشی می کنید و فقط دو راه حل برای آن دارید که هر دو جوانب مثبت و منفی دارند. اکنون از اعضای گروهتان سؤال می کنید و دو راه حل مقابلشان می گذارید. "به نظر شما باید تمام کار را از اول شروع کنیم؟ یا باید ادامه دهیم و امیدوار باشیم مشتری متوجه نقصان سفارش نمی شود؟"
اعضای تیم یکی از این دو راه حل را انتخاب می کنند؛ زیرا تنها دو راه حل محدود وجود دارد و ذهنشان به همین دو راه معطوف است. قطعاً راه حل بهتری هم وجود دارد که شما به آن توجه نکردهاید.
پس با پرسش اشتباه و محدودتان، قدرت تفکر درباره راه سوم را از اعضای تیم گرفتهاید. نباید ذهن اعضای گروهتان را تنها با چند راه حل محدود کنید.
▪️سؤالاتی که واقعاً برای دانستن پرسیده نشدهاند
فکر می کنید اگر درباره چیزی سؤال کنید ضعف خود را نشان دادهاید؟ آیا بهعنوان یک مدیر ضعیف و آسیب پذیر جلوه می کنید؟ شاید حق با شما باشد. بهترین راه این است به جای سؤال پرسیدن، توضیح بخواهید. سؤال خود را به این صورت مطرح کنید:
"راه حل شما مرا تحت تأثیر قرار داد. تصور کنید من هیچ اطلاعی در این باره ندارم، چطور می توانید آن را برایم توضیح دهید؟"
◀️ نکاتی درباره نحوه بیان سؤال:
▪️سؤال خود را در قالب یک جمله بیان کنید
باید سؤالاتتان را واضح و با جزئیات بپرسید، اما تنها به یک جمله محدود شوند. برای مثال: "چطور می توان کیفیت محصول را بهبود داد؟"
▪️تنها وقتی برای سؤالاتتان گزینهای مطرح کنید که هیچ گزینه دیگری ممکن نیست
البته این موضوع در بیشتر مواقع صادق نیست؛ زیرا معمولاً برای هر مشکلی راه حلهای زیادی وجود دارد.
▪️پاسخ را در سؤالات خود نگنجانید
اگر پاسخ را می دانید، نیاز نیست آن را در سؤالتان بگنجانید. پس سؤالاتی که می پرسید، نباید پاسخهای احتمالی داشته باشد.
▪️تا جای ممکن کمتر حرف بزنید
وقتی از دیگران سؤال می کنید به معنای آن است که می خواهید چیزی که درباره این موضوع می دانند یا حدس می زنند را بدانید. پس ساکت بمانید و تنها گوش دهید. وقتی از فردی به روش درست سؤال می پرسید، باید انتظار داشته باشید چیزهای زیادی از پاسخهای او یاد بگیرید.
منبع: inc
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
در زمان پریشان حالی در محیط کار چه باید کرد؟
گاهی اوقات پیچیدگیهای زیادی در زندگی انسان و دنیای پیرامون رخ میدهد، طوری که توان تمرکز از فرد سلب میشود. زمانی که پشت میزتان مینشینید و احساس پریشانی و حواسپرتی میکنید چه اقداماتی باید انجام دهید؟
ابتدا سعی کنید بفهمید دلیل حواسپرتی چیست، مثلا تلفنی که دائم زنگ میخورد یا پیامهایی که از توئیتر دریافت میشود.
برای غلبه بر این مشکل و بازیابی تمرکز قدمهای زیر را بردارید.
1- به خطرات چند وظیفه بودن واقف باشید
ابتدا به تاثیری که چند وظیفه بودن، مثلا پاسخ به تلفن و رسیدگی به پیامهای توئیتر، بر مغز شما دارد واقف باشید. ما شبکهای از ساختارهای مغزی داریم که با تمرکز فرد در ارتباط هستند. یک «شبکه حالت پیشفرض» وجود دارد که مسوول تجزیه و تحلیل گذشته، پیشبینی یا برنامهریزی برای آینده و بازتاب اثر آن روی شخص و دیگران است. زمانی که لازم است فکر خود را متمرکز کنید وارد «شبکه مستقیم توجه» میشوید که به شما اجازه میدهد خاطرات را کنار بگذارید و روی کار تمرکز کنید.
پریشانی یا حواسپرتی، شما را مجددا به حالت پیشفرض بازمیگرداند و هزینه شناختی بازیابی تمرکز بسیار بالاست.
2- پاسخ عاطفی خود را آزاد بگذارید، اما مسوول باقی بمانید
احساس درماندگی میتواند با عواطف گوناگونی همراه باشد (استیصال، خشم، هیجان) که میتواند اثر مخربتری روی بهرهوری فرد داشته باشد. بهتر است احساسات خود را شناسایی و نامگذاری کنید و بعد از خودتان درباره این احساسات سوال بپرسید. باید تایید کنید که چنین احساساتی وجود دارند. این احساسات مشروع و مهم هستند. اما نباید بر موج این احساسات سوار شد.
3- توجه خود را جمع کنید
زمانی که خودتان را پریشان یافتید، مکث کرده و وضعیت را بررسی کنید، آگاه باشید که در چنین وضعیتی هستید. سپس نقطه کانونی توجه خود را عوض کنید و تمرکز خود را روی موضوعات آنی و جزئی قرار دهید مثلا تنفس کردنتان.
این به معنی تلاش برای نادیده گرفتن احساس پریشانی نیست: لازم نیست این احساس را سرکوب کنید. آن را یادداشت کنید، تایید کنید و آن را در گوشهای از ذهن خود قرار دهید که بعدا درباره آن فکر کنید، یا با کسی در میان بگذارید یا زمانی که سر کار نیستید و وقت فکر کردن دارید به آن بپردازید.
4- بر ارزشهای خود تکیه کنید
زمانی که توجه خود را جمع کردید، میتوانید انتخاب کنید که آن را در چه حوزهای متمرکز کنید. تمرکز روی ارزشهایتان به شما احساس کنترل میدهد. اگر همکاری کردن از ارزشهای اصلی شماست، روی آن متمرکز شوید. چگونه میتوانید به افراد کمک کنید که احساس کنند بخشی از تیم هستند؟ و به این مساله فکر کنید که عدم تمرکز شما چه تاثیری بر احساساتتان دارد.
5- مرزها را مشخص کنید
وقتی آگاهی بیشتری درباره علت پریشانی خود بهدست آوردید، برای خود قانون بگذارید. اگر متوجه شدید زمانی که صبحها اخبار را دنبال میکنید باعث میشود در محیط کار ناراحت و غیرمتمرکز باشید، در اینصورت به خودتان بگویید که تا زمان ناهار به سراغ اخبار جهان نخواهید رفت. پس وقت بگذارید و به ذهن خود آموزش دهید که روی یک کار متمرکز باقی بماند.
6- افرادی را که با آنها تعامل دارید، هوشمندانه انتخاب کنید
سرایت اجتماعی یک مساله واقعی است. اگر همکارانی دارید که همواره دچار حواسپرتی هستند، یا کسانی که همواره شما را از کار اصلیتان دور میکنند، سعی کنید وقت کمتری با آنها بگذرانید. لازم نیست بیادب باشید؛ میتوانید از عبارات ساده استفاده کنید، مثلا «میتوانیم این گفتوگو را بعدا ادامه دهیم؟ باید این گزارش را تمام کنم و بعد میتوانیم استراحت داشته باشیم».
7- همکاران خود را حمایت و از آنها حمایت دریافت کنید
بهجای آنکه از همکاران حواسپرت خود فاصله بگیرید، میتوانید همدیگر را تشویق کنید که متمرکز باقی بمانید. با همکارانتان قرار بگذارید، زمانی را مشخص کنید که طی آن بدون مزاحمت برای یکدیگر یا بدون سر زدن به رسانههای اجتماعی یا سستی بتوانید کار کنید. وقتی به کسی میگویید که قصد دارید روش خود را تغییر دهید، احتمال اینکه این کار را واقعا انجام دهید، افزایش مییابد.
8- از بدن خود مراقبت کنید
اگر خسته و پریشان هستید، نسبت به احساس درهم شکستگی آسیبپذیرتر خواهید بود. به اندازه کافی خوابیدن و ورزش کردن مهم است. استراحت کنید، ناهار سالم بخورید، موبایل خود را در وضعیت بیصدا قرار دهید. اگر بهطور معمول ساعت ناهار خود را در فیسبوک میگذرانید، تلفن خود را کنار بگذارید و بهجای آن برای پیادهروی بیرون بروید.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
زنگ خطرهای یک پیشنهاد شغلی بد کدامند؟
۱. اگر حقوق پرداختی کمتر از رقمی بود که با کارفرما توافق کردهای یا اگر میان شغل پیشنهادی و آنچه در عمل باید انجام دهی، تفاوت زیادی وجود داشت، پیشنهاد را رد کن.
۲. اگر به افرادی که طی فرآیند مصاحبه با آنها ملاقات کردهای اعتماد نداری، پیشنهاد را رد کن.
۳. اگر در محیط کار احساس راحتی نمیکنی پیشنهاد را رد کن. اگر جو حاکم بر محیط سنگین باشد و همه ناراضی یا ناراحت بهنظر برسند، این یعنی فرهنگ سازمان دچار مشکل است.
۴. اگر مستقیما یا تلویحا بگویند که به تو اعتماد ندارند پیشنهاد را رد کن. مثلا بخواهند که فیش حقوقی شغل سابقت را به آنها نشان دهی. چرا باید به کسانی که به تو اعتماد ندارند، اعتماد کنی؟
۵. اگر طی فرآیند استخدام با هرگونه بدرفتاری مواجه شدی، پیشنهاد را رد کن. وقتی کارفرما، به تو که قصد استخدامت را دارد احترام نمیگذارد، وقتی کارمند شرکت شوی، بیشتر به تو بیاحترامی خواهد کرد.
۶. اگر به تو اجازه ندادند که با همکاران آیندهات دیدار کنی، محیط کار را ببینی یا یک کپی از دفترچه راهنمای کارکنان داشته باشی، پیشنهاد را رد کن. دفترچه راهنما شامل اطلاعاتی درباره فرهنگ سازمان، سیاستها، شرایط کار، انتظارات کارفرما و... است.
۷. اگر هفتهها تو را بیخبر گذاشتند و یک روز، ناغافل با تو تماس گرفتند و پیشنهاد شغلی دادند، این یعنی برای تو احترام قائل نیستند وگرنه با تو در تماس میماندند و تو را در تمامی مراحل همراهی میکردند.
۸. اگر احساس کردی که شغل پیشنهادی، یک شغل واقعی نیست و کارفرما به دنبال کسی است که برای مدت کوتاهی به او مشاوره دهد، پیشنهاد را رد کن. متاسفانه برخی از کارفرمایان برای صرفهجویی در هزینهها، به جای مشاور، یک کارمند تماموقت استخدام میکنند، چراکه دستمزد مشاور به مراتب بیشتر است.
۹. اگر بارها با آنها مصاحبه کردهای و نمیگویند که چند مصاحبه دیگر باقیمانده، پیشنهاد را رد کن. سازمانهایی که بهدرستی مدیریت میشوند، نهایتا ۴ بار با یک کاندیدا مصاحبه میکنند. برخی از کارفرمایان تنها به دنبال این هستند که از کارجو ایده بگیرند. اگر تعداد مصاحبهها بیش از حد معمول باشد، این یک زنگ خطر است.
۱۰. اگر جلسه مصاحبه به درستی مدیریت نشود و مسوول مصاحبه بارها مرتکب اشتباه شود و حتی متوجه اشتباهاتش نشود، بهتر است پیشنهاد را رد کنی.
۱۱. اگر برای مصاحبه به سازمانی رفتی و آنها فراموش کرده بودند که با تو قرار دارند، این نشانه را جدی بگیر. بینظمی یک زنگ خطر جدی است و یعنی در آن سازمان عدم هماهنگی وجود دارد.
گاهی به ندای درونت گوش کن. اگر نسبت به این فرصت شغلی احساس خوبی نداری، به احساست اعتماد کن. نگرشت را تغییر بده و استانداردهای خود را بالا ببر. هرکسی استحقاق تو را ندارد.
منبع: Forbes
/دنیای اقتصاد
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
ارگونومی رنگها در محیط کار!
آیا ارگونومی رنگها بر عملکرد کارکنان تاثیر دارند؟
یک محیط کار مناسب باید فضایی باشد که فرد در آن احساس آرامش و تمرکز کند. به همین خاطر بهتر است قبل از انجام هرکاری اصول اساسی طراحی داخلی یک اتاق کار مناسب را بدانید. رنگ کردن در و دیوار و ابزار و وسایل در محیط کار به رنگهای خاص، باعث افزایش کارایی فرد در محیط میشود. بنابراین ما باید محیطهای کاری را طوری طراحی کنیم که برای کارکنان و کارگران محیطی جذاب، آرامش بخش و عاری از هرگونه فشار عصبی و روانی باشد. البته باید بگوییم، رنگهایی که باعث افزایش بهرهوری میشوند به نوع کار افراد بستگی دارند.
در ادامه به برخی از تأثیرات رنگهای مختلف در محیط کار بر منابع انسانی اشاره میکنیم.
آبی: رنگ آبی، رنگی آرامشبخش است. این رنگ به دلیل تاثیری که بر اعصاب پاراسمپاتیک دارد منجر به پایین آمدن فشار خون و تعداد تنفس میشود و احساس امنیت را در کارمند افزایش میدهد. افزایش تمرکز و بهرهوری، کاهش ترس از عدم موفقیت،کاهش خستگی روانی و جسمی کارمند از دیگر ویژگیهای رنگ آبی است. علاوه بر این موارد رنگ آبی خواص درمانی نیز دارد و برای درمان طپش قلب و بیخوابی و افزایش قدرت دفاعی بدن به کار میرود.
قرمز: رنگ قرمز، رنگی مهیج و شورانگیز است. اگر میخواهید محیط کارتان جذابیت داشته باشد و توجه کارکنانتان را جلب کند، آن را با قرمز رنگآمیزی کنید. این رنگ باعث افزایش فعالیتهای عمومی و احساس رقابت میشود. خواص درمانی رنگ قرمز شامل کاهش کم خونی و کمبود آهن بدن است.
زرد : شادیافزاترین و روشنترین رنگ به حساب میآید. این رنگ منجر به خوشبینی، خوشرویی، شادابی و شکوفایی خلاقیت کارکنان میشود. وجود رنگ زرد در محیط كار، به کارمندان کمک میکند که از مشكلات و موانع و تعارضات رهایی یابند.
بنفش: رنگ بنفش باعث کاهش نفرت و خشم و آرام ساختن هیجانات رهاشده میشود. محیط کار بنفش باعث میشود که كارگر یا كارمند به رویاها و چشماندازهای خویش عینیت بخشد. یعنی افكارش را به عمل تبدیل كند. با استفاده از رنگ بنفش در سازمان میتوان به جای ماندن در گذشته، رو به آینده حرکت کرد.
نارنجی: رنگی پرانرژی، چالشی و صمیمی است و باعث نمایان شدن هوش، وفاداری و اعتماد به نفس کارمندان میشود. رنگ نارنجی موجب کاهش افسردگی و افزایش میزان تمرکز، شفافیت ذهنی میشود.
سبز: رنگی متعادل، متوازن و همدل است. این رنگ باعث همکاری و هماهنگی جسم، ذهن و روح میشود. استرس کارمند را کاهش میدهد و باعث میشود که چشم کارمند خسته نشود و در ساعات کاری کارآمد باشد.
قهوهایی: رنگ قهوهای نمادی از نظم و وفاداری است. قهوه ای حس وابستگی را در افراد افزایش میدهد و منجر به افزایش تعلق به محیط کار میشود ولی به طور کلی استفاده از این رنگ مناسب نیست چون باعث دلمردگی کارکنان میشود.
سیاه: رنگی پایاندهنده و متوقفکننده است بنابراین این رنگ برای محیط کار مناسب نیست.
هر رنگ، رفتار کار و عملکرد افراد را به نوعی تحت تاثیر قرار میدهد. وقتی از ارگونومی رنگ به درستی استفاده شود محیط شاد و خوشحال کنندهای خواهیم داشت و از آن طرف بهرهوری و بازدهی کل نیز افزایش مییابند. بهکارگیری نادرست ارگونومی رنگ در محیطهای انسانی و عدم جایگزینی مناسب در مکان خاص خود، صدمات روحی شدیدی به انسان وارد خواهد آمد. از آنچه که گفته شد به این باور میرسیم که توجه به ارگونومی رنگ در محیط کار منجر به افزایش راندمان کاری و کاهش صدمات ناشی از ناهنجاری های محیط کار می شود.
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
آیا باید اشتباهات دوستانتان را در محیط کار مخفی کنید؟
اینکه دوستی در محیط کار داشته باشید که مراقب شما باشد و از بهترین علایق شما آگاهی داشته باشد، بسیار خوب است. حتی تحقیقات نشان داده است که این امر به تعهد شما در کار کمک میکند. مزایای داشتن یک دوست در محیط کار مشخص است؛ اما معایب آن چیست؟ وقتی دوست شما تصادفا شروع به افشای اطلاعات یا رازهای مهمی میکند، چه اتفاقی رخ میدهد؟ آیا باید کار آنها را لاپوشانی کنید؟
مانند دشوارترین موقعیتها در محیط کار، یک پاسخ درست برای سوالات بالا وجود ندارد. نگرشی که شما اخذ میکنید، به عوامل متنوعی بستگی دارد.
اول اینکه این اشتباهات تا چه حد نگرانکننده هستند؟ آیا آنها مشکلات قابلتوجهی برای تیم و حتی مشتری شما ایجاد خواهند کرد؟ دوم اینکه دوستتان تا چه حد در مورد رفتار مضر خود و اثرات آن، آگاه است؟ و در آخر اینکه آیا رئیس شما این موقعیت را مدیریت میکند؟ آیا کسی غیر از شما از این مشکل آگاه است؟ پاسخهای این سوالات به شما کمک خواهد کرد تا تصمیم بگیرید چه زمانی مداخله کنید و با چه سرعتی از یکی از گامهای زیر به گام بعدی حرکت کنید.
اولینبار که دوستتان مرتکب اشتباهی میشود، لاپوشانی کار او کاملا قابلپذیرش است. وقتی از «لاپوشانی» صحبت میکنیم، منظورمان مخفی کردن موضوع نیست. منظور اینست که شما میتوانید خودتان دست بهکار شوید. به عنوان مثال، اگر قرار بود دوست شما یک مشتری را در یک تور راهنمایی کند، اما در زمان مقرر پیدایش نشد، شما میتوانید خودتان تور را هدایت کنید. این نوع لاپوشانی میتواند به معنای کمک شما در جلوگیری از انتشار پیامدهای منفی باشد. نکته مهم این است که نباید دروغ بگویید؛ نه تنها این کار نادرست است، بلکه اگر این دروغ افشا شود، میتواند اعتبار شما و دوستتان را تهدید کند.
اگر دوستتان به فراموش کردن وظایف مهمش ادامه میدهد، زمان آن است که در مورد برخورد خود صریحتر باشید. در این مرحله، تجربیات خود از رفتار فرد و اثری را که روی شما دارد به اشتراک بگذارید. اکنون زمان آن است که بازخورد رسمیتری داشته باشید. حتی تغییر در زبان و لحنتان این سیگنال را خواهد فرستاد که کار اشتباهی رخ داده است. اگر دوستتان از خیرخواهی شما در پوشش اشتباهاتش سوءاستفاده میکند، باید اثری را که رفتار آنها روی شما میگذارد با او به اشتراک بگذارید.
در واقع اگر بازخورد شما موثر واقع نمیشود، نیاز به تغییر روشتان خواهید داشت. اگر هر باری که دوستتان اشتباهی را مرتکب میشود، شما آنجا هستید که آن را رفعورجوع کنید، ممکن است متوجه پیامدهای این اشتباه نباشد تا روشهای خود را تغییر دهد. همه آنچه با لاپوشانی اشتباهات دوستانتان انجام دادهاید، این است که به آنها نشان دادهاید که شما مسوول خواهید بود، بنابراین آنها نباید مسوول باشند. باید موضع خود را عاقلانه انتخاب کنید؛ اجازه ندهید چیزی اتفاق بیفتد که میدانید برای تیم مضر است یا اینکه مشتری متوجه آن شود.
اگر دوست شما به ضربالاجلهای داخلی بیاعتنایی میکند یا قسمتهای بزرگی از ارائهای که در حال آمادگی آن است را فراموش میکند، بهتر است دیگربه دادش نرسید. دوستتان را راهنمایی کنید و سپس تثبیت موقعیت را به عهده او بگذارید.
در این موقعیت، اگر این فرد واقعا یک دوست باشد، شما نیز خواهید خواست تا در مورد درک آنچه در حال رخ دادن است اندکی جدیتر باشید. آیا مشکل او این است که در خانه بسیار سرش شلوغ است؟ اگر چنین است، بهجای اینکه همه را گرفتار کنید، میتوانید به فرد پیشنهاد دهید تا از سایر اعضای تیم درخواست کمک کند. اگر چیزی نگرانکننده مانند یک مشکل سلامتی فیزیکی یا روحی وجود دارد، دوستتان باید کسی را داشته باشد که با او درد دل کند. اگر دوستتان در مورد بیان مشکلش راحت نیست، به او فشار نیاورید. در این مورد میتوانید او را تشویق به یافتن حمایتی خارج از محیط کار کنید.
اگر دوستی دارید که سهم خود را در کار انجام نمیدهد، وقتی مجبور به لاپوشانی کار او میشوید برای او روشن کنید، اثری که رفتارش بر هر دوی شما میگذارد را به اشتراک بگذارید، اجازه دهید تا پیامدهای طبیعی عدمفعالیت او اتفاق بیفتد و اگر ضروری است، مدیرش را آگاه کنید که رفتار فرد مورد نظر چه اثرات منفی روی تیم، سازمان و مشتری دارد. این چیزی است که یک دوست واقعی انجام خواهد داد.
منبع: HBR
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید
تعریف و انواع تعارض در محیط کار
تعارض عبارت از برانگیختن همزمان دو یا چند انگیزه یاتقاضای ناسازگار و ناهماهنگ است. عمدتا منابع تعارض در سازمان رقابت برای منابع محدود است و یکی از این منابع محدود وقت مدیران برای رسیدگی به امور کارکنان است. تفاوت دراهداف و انتظارات کارکنان نیز برای دریافت حداکثری درمقابل فعالیت حداقلی یکی دیگر از منابع تعارضها در سازمان و عدم تخصیص وقت توسط مدیران به ایشان است. فاصله بین نسلها و چالشهای شخصیت بین کارکنان جوان با کارکنان ارشد و انتظارت ایشان از یکدیگر یکی دیگر از منابع تعارض در سازمان می باشد که به این مهم اختلاف جنسیتی و تفاوتهای زن و مرد در محیط کار نیز اضافه می شود. تعارض بین کار و خانواده و خانواده با کار نیز از جمله موارد دیگری است که موجب تعارض هم در محیط کار و هم در خانواده می شود که شاید مهمترین منابع تعارض باشد. چرا که موجب منشاء بسیاری از تعارضها و فشارهای روانی و عصبانیت ها در محیط کار است. ولی علیرغم همه این محدودیت ها تعارض می تواند سازنده هم باشد.
تعارض در راههای انجام کار تا حد لازم و سیستمها و روشها و به طور کلی تعارضهای مرتبط با کار و نحوه انجام کار را تعارض سازنده می نامند.در مقابل روانشناسان تعارضهای شخصی که ناشی از احساسات شخصی کارکنان نسبت به یکدیگر و موجب بروز کینه و عداوت و دشمنی در محیط کار است را تعارض مخرب و غیرسازنده میدانند. به طور کلی تعارض های غیرسازنده تعارضهای هستند که به سازمان لطمه میزنند و تعارض سازنده زمانی بروز می کند که درخدمت منافع سازمان و براساس یک بحث و حتی عدم توافق بر روش انجام کار باشد که از آن حتی به عنوان منشاء بروز خلاقیت هم نام میبرند. تعارض مخرب در بسیاری موارد برای سازمان مسئله ساز است منجمله اتلاف وقت و اولویت دادن منافع شخصی به منافع سازمان است و حال آن که تعارض سازنده یا آگاهی بخش بیانگر این است که موضوعات مورد اختلاف بیشتر ناشی از عقل و خرد است تا احساسات. درحالی که تعارض مخرب بیانگر این است که تعارض به مواردی بیشتر احساسی مربوط می شود تا عقلائی. برای مدیریت تعارض روشهای گوناگونی بیان شده است که مشهورترین آنها درپنج حالت: برد- باخت، باخت – برد، برد- برد، اجتناب و توافق است اما توافقی که برای هیچ یک از طرفین رضایت بخش نیست. برای حل تعارض با دیگران نیز شش مرحله بیان کرده اند که عبارتند از:
آگاهی بخشی، روبرو و رودر رو صحبت کردن، توافق کردن، تشخیص علت تعارض، برآورد حاصل تعارض و قدمهای بعدی، و بالاخره پیگیری دستاوردهای تعارض و اطمینان از این که توافق های حاصله در حل تعارض پایدار است. در هر حال تعارض نظیر استرس، کنترل تاحدی که کمک به افزایش عملکرد در سازمان نماید سازنده و در غیراین صورت مخرب و باید از آن پرهیز کرد.
دکتر سیدعلی اکبر افجه
کانال تلگرامی عشق پول،دنیای تجارت کلیک کنید